ما ایرانی ها
معمولا عادت داریم عکس های اینچنینی را به اشتراک بگذاریم و افسوس بخوریم که خارجیها(!) چقدر وجدان دارند و بعد هم نتیجه میگیریم که چقدر بیوجدانند مردم ما. بیشتر مواقع با این جمله شروع میکنیم که مسلمان واقعی آنها هستند و ما فقط بلدیم «ادا»ی اسلام را درآوریم، به جای ادای اسلام.
در این مطلب قصد ندارم که سطح وجدان در کشورهای مختلف را با کشور خودمان مقایسه کنم. همه ما تجربیات تلخ و مشترکی از بیمسئولیتی (اگر نگویم بی وجدانی) هموطنان در ذهن داریم. این تجربیات صرفا به خراببودن خامه صبحانه یا دور ریختن نیمی از میوه خریداریشده از آقای میوهفروش ختم نمیشود، بلکه در سطوح کلانتر هم قابل بررسی است؛ پلی که میلرزد، آسفالتی که همان روز اول خراب میشود، جدولی که با چند ضربه کوچک از جای خود درمی آید و ساختمانی که با اولین لرزه فرو میریزد.
قطعا اگر اهمال کاری کمتری صورت میگرفت این همه مثال مشترک در اولین تلاش به ذهنم خطور نمیکرد اما هدف این نوشتار بررسی خرابکاریهای وطنی هم نیست. همه حرفم این است که در چنین مواقعی پیش خودمان به چند سوال زیر فکر کنیم: وقتی از پایین بودن سطح مسئولیتپذیری مردم گله میکنیم آیا سهمی هم برای خود قائل میشویم؟ آیا بخشی از این خرابکاری را به خودمان نسبت میدهیم و برای بهبودش تلاش میکنیم؟ یا فقط بلدیم جوالدوز را به بدن بقیه فرو کنیم؟ آخرین باری که به خودمان سوزن زدیم کِی بود؟
محمدیوسف فراهانی
ارسال دیدگاه شما